سمینارجهان هستی ومعجزه تفکر و باورها

قفس واقعی از جنس آهن نیست

از  جنس  افکار  و  باورهای  توست

چه جمله زیبایی، جمله ای که بر روی جلد کتاب ثروت باور نگاشته شد. جمله ای که قبل از آنکه بر روی کتاب نوشته شود، به دنبال  یک مکالمه قلبی من با خداوند و درخواستم برای هدایت او و دانستن قوانین زندگی و رهایی از وابستگی به هر عامل بیرونی در مسیر رشد و شکوفایی، , و تکیه برخداوندی که خالق گوشت و پوست و روح و روان من است و هدایت من به مسیرشناخت این قوانین و بعد از دو سال تحقیق شبانه روزی و تجربه عملی همه آنچه آموخته بودم،برایم آشکارشد و به عمق مفهوم این جمله پی بردم . حقیقتا هیچ عامل بیرونی، نه  انسانها و نه شرایط اقتصادی و نه هیچ چیز دیگری در پیرامون ما، تعیین کننده موفقیت و یا عدم موفقیت و سلامتی یا نداشتن سلامتی ،فقیر یا ثروتمند بودن ما نیست، جزافکار و باورهای درون ما که از دوران کودکی در وجودمان قرار داده شده اند.

جهان مثل یک آینه هر آنچه در درون ما است را به اتفاقات زندگیمان تبدیل می کند بدون اینکه ما از آن اطلاع داشته باشیم . پس قفس واقعی، افکار و باورهای محدود کننده ما است که به شکل شرایط و اتفاقات نامطلوب در زندگیمان ظاهر می شود و ما به جای اینکه افکارمان را تغییر دهیم تا تصویر در آینه تغییر کند همواره در حال جنگ با تصاویری هستیم که در آینه جهان می بینیم در حالی  که محل پخش این تصاویر در درون ما است اما ما در بیرون به دنبال منبع آن می گردیم.

من این جمله را زندگی کرده ام. تمام آن را تجربه کردم .هم قفس آن را و هم رهایی از قفس نامرئی درونم را، و این رهایی به لطف خدای مهربانم تا ابد ادامه خواهد داشت. بعد از درک این موضوع که هیچ عامل بیرونی برای رشد و شکوفایی زندگیمان مانعی نبوده و نیست مگر افکار و باورهای نامناسب درونمان، شروع به تغییر افکار و باورهایی کردم که سالها بود با آنها زندگی کرده بودم .

آیا این تغییر ترس داشت؟ مسلما بله.

آیا سخت بود؟قطعا بله

زیرا دست کشیدن از افکار و باورهای تضعیف کننده که سالهاست از لحظه تولد همدم و همنشین ما است، مانند ترک اختیاری وآگاهانه همنشین و دوستی است که سالها با او بوده ای و سالهاست که او با توست. این قدمت و دوستی دیرینه، وابستگیهای عمیقی را در وجودمان ایجاد کرده است به طوریکه حتی اگر آگاه بشویم که همه آسیبهایی که دیده ایم از این همنشین نامناسب افکار وباورها است، باز به علت دلبستگی به این افکار محدود کننده و تضعیف کننده ، جدا شدن از آنها بسیار سخت است اما مانند دانه ای که بعد از خروج از فضای تنگ و تاریک خاک، طعم روشنایی و گرمی آفتاب را می چشد و می داند دنیای جدید ارزش عبور از سختی دل کندن از تاریکی را داشت، می دانم که درک قانون افکار و باورها و هرآنچه در این راه آموخته و می آموزم،ارزش سختیهای دل کندن از بسیاری چیزها یی که به آنها سخت وابسته بودم را داشت.

اینک بسیار خوشحالم که به لطف خدای عزیزم گوشه ای از راز بزرگ زندگی را دانسته ام که در دل خود همه چیزهای لازم برای سعادتمندی و ثروت و سلامتی واجازه جاری شدن روح زندگی و خوبی های آن را به زندگیمان دارد وهر روز و هر شب و هر لحظه آنها را به کار می بندم ، رازی که گوشه کوچکی از آن را در سمینار جهان هستی و معجزه باورها به تصویر کشیده ام ، قانونی که باعث شد تا تغییرات بیشماری در زندگی ام رخ دهد:

• تغییراز وضعیت ضعف به  توانایی
  
• تغییر حالت شکایت و نارضایتی از پیرامونم به  آرامش درون ناشی از شناخت قوانین رشد
  
• تغییرحالت وابسته بودن به  شرایط محیطی به  تکیه بر خداوند و قوانین عادلانه اش
• تغییراحساس قربانی شرایط فعلی به  قدرت تغییر تمام زندگی  با تغییر افکار و باورهایم
  
• تغییرتصورمن از خالق بی تفاوت به  درک خدایی که هر لحظه به افکار و باورها پاسخ میدهد
  
• تغییراطرافیانم و ورود افراد جدید به زندگی ام با مدار بالاتر
• رشد و پیشرفت اتوماتیک در تمام بخشهای زندگی
• آرامش بی نظیر و احساس خوشبختی بیشتر با تغییر آگاهانه کانون توجه
• واکنش نشان ندادن به محیط تنها به دلیل درک درست قانون افکار و باورها
• خودشناسی عمیق
• تغییر وضعیت مالی
• تحقق رویاها و خواسته هایم با تغییر افکار و باورهایم
• دریافت نتایج بسیار بیشتربدون اینکه تلاشم بیشتر شده باشد
• پاسخ بسیاری از سوالات اساسی زندگی ام مانند خوش شانسی و …
• و موارد بیشمار دیگر…

آیا تا به حال این سوالات به ذهنتان آمده؟

پاسخ به این سوالات یعنی دست پیدا کردن به قوانین حاکم بر موفقیت و سرنوشت در هر زمینه ای

*  چرا به نظر می رسد بعضیها خوش شانس تر از دیگران هستند؟

*  چرا بعضیها با تلاش کمتر به نتایج بیشتری می رسند ولی بسیاری در رسیدن به اهدافشان دائما در تقلا هستند؟

*  چرابعضیها با اینکه نسبت به دیگران امتیاز ظاهری زیادی ندارند اما محبوبترند؟

*  چرا عده ای دست یه خاک می زنند طلا می شود و عده ای بر عکس؟

*  چرا عده ای بیشتر اوقات درزمان مناسب و مکان مناسب قرار دارند، تفاوت این افراد با دیگر افراد در چیست؟

*  چرا عده ای به هر کسی خوبی می کنند بدی می بینند اما عده ای با اینکه خوبی نمی کنند باز خوبی می بینند؟

*  چرا عده ای بیشتر اوقات ایده های خوبی دارند و بقیه نه؟

*  چرا عده ای به قول معروف به دریا هم بروند آب دریا خشک می شود؟

*  چرا بین دو نفردر  یک شغل یکسان در یک مکان و با مشخصات ظاهری برابر، یکی مشتریان بیشتری دارد ودیگری مشتریان بسیار کمتری؟

*  چرا از هر چه بترسیم بر سرمان می آید؟

*  چه رابطه ای بین ترس در درون ما و اتفاقات بیرونی زندگیمان وجود دارد؟

*  اگر رابطه ای نیست پس چرا همه ماآن را تجربه کرده ایم؟

*  اگررابطه ای است چه نوع قانونی بر آن حاکم است؟

*  آیا بین درون ما و اتفاقاتی که در زندگیمان رخ می دهد و شرایطی که در شغل و وضعیت مالی و روابط داریم و همچنین افرادی که در زندگیمان حضور دارند رابطه ای وجود دارد؟

*  آیا امکان دارد که شرایط زندگیمان یک معلول باشد و چیزی در درون ما علت همه این شرایط و وضعیتها باشد؟

در سمینار جهان هستی معجزه تفکر و باورها پاسخ همه این سوالات را خواهیم یافت و به قانونی که خداوند در جهان هستی قرارداده تا ما خودمان با افکار و باورهایمان، سرنوشتمان و همه اتفاقات زندگیمان را آنطورد که دوست داریم بسازیم، پی خواهیم برد.

تجربه هایی از زندگی خودم بعد از تغییرافکار و باورهایم

یادم است زمانی که این قوانین را دانستم و در عمل آنها را در زندگیم به کار بردم در مدت بسیار کمی اتفاقات بسیار جالبی در زندگی ام افتاد. اولین تغییری که رخ داد این بود که حالم بهتر شد احساسات بینظیری را تجربه کردم و به یک انسان خوشحال تری تبدیل شدم و به دنبال آن، بدون اینکه  به فکر خواسته ها و آرزوهایم باشم، رویاهایم یکی پس از دیگری به وقوع پیوست. زندگی ام آرام آرام با تغییر افکار و باورهای درونم تغییر کرد، اگر بخواهم همه آنها را بگویم ماه ها زمان می برد، همه اینها با تغییر درونم شروع شد نه با تلاش بیشتر یا تغییر هر چیز دیگری در بیرون. همانطور که گفتم امکان گفتن همه آنها در اینجا وجود ندارد اما چند نمونه را می گویم تا بدانید تغییر درون چگونه بر تغییرات بیرون تاثیر می گذارد.

رشته ورزشی که سالها پیش به دنبالش بودم اما درکشور ما استادی با مهارت خوبی من به دنبالش میگشتم وجود نداشت، بدون هیچ تلاشی دراین راستا، در طی یکسری اتفاقات وارد زندگی ام شد، به این صورت که روزی برای کاری به یکی از ادارات رفته بودم و بعد از اتمام کارم در آن اداره و باز گشتم به خانه، کارت ملی ام را فراموش کرده و در آنجا جا گذاشتم، زمانی که برای دریافت کارتم به آنجا مراجعه کردم در حین دریافت کارتم مکالمه فردی را که با یکی از کارمندان آنجا صحبت می کرد نظرم را به خودش جلب کرد. آن فرد می گفت من استاد فلان رشته ورزشی هستم که بعد از گذراندن دورهای زیاد درکشوری که این رشته را آموزش می دهد، به درجه استادی رسیده ام و هم اکنون آماده آموزش این رشته ورزشی هستم و به این ترتیب من با ایشان آشنا شدم و بدون اینکه تلاشی برای پیدا کردن آن انجام داده باشم، مربی این رشته ورزشی، درصفحه رادار زندگی ام پیدا شد .شاید بگویید چنین اتفاقاتی برای هر کسی می تواند رخ بدهد اما من به شما می گویم که بعد از تغییر افکار و باورهایم این اتفاقات تقریبا هر روز برایم رخ می دهد به این معنی که در طی یکسری وقایع، همه چیزهایی که زمانی دوست داشتم، بدون اینکه تلاش خاصی در آن مورد انجام دهم به راحتی به سمت من می آیند، در حالی که قبلا اگر می خواستم کاری را انجام دهم بعد از گذشتن از سختیهای فراوان، آن هم با تلاش و تقلای بسیار زیاد به آن دست پیدا می کردم اما حالا انگار جریانی از آسانی وارد زندگی ام شده است و بیشتر کارهای من برخلاف تجربه های گذشته ام که به دشواری و با تقلا انجام میشد ، به آسانی انجام می شود.

چندین سال پیش  حدود دو سال تمام  به صورت شبانه روزی ، زمانم را صرف تحقیق عمیق در این مورد کردم. روابطم را با تمام کسانی که می شناختم کاهش دادم و تمام تمرکز خودم را بر روی تحقیق در این مورد گذاشتم و هر آنچه می آموختم را در زندگی خودم آزمایش کردم و درستی این قانون را درعمل تجربه کردم . یادم است یکبار خواستم به یک مسافرت که مسافت هوایی پرواز آن طولانی باشد بروم و درعین حال برای اینکه درستی این قانون را با دقت بیشتری آزمایش کنم ، خواستم تا برای این مسافرت طولانی، هیچ هزینه ای از طرف من  پرداخت نشود، می خواستم به جایی که می روم ساختمان بسیار بلندی را ببینم که بلندی آن ساختمان مرا به شوق بیاورد، جالبتراین که هیچ کشور خاصی را در نظر نگرفتم یعنی هیچ کشوری مد نظرم نبود، میدانستم چه افکار و باورهایی باید داشته باشم تا طبق قانونی که شناخته بودم چنین اتفاقی رخ بدهد. تنها ده روز بر روی افکار و باورهایم کار کردم و بعد از ده روز اتفاقاتی رخ داد و شرایطی پیش آمد که من به این مسافرت رفتم و جالب اینکه طی اتفاقاتی که افتاد و شرایطی که پیش در این مسافرت هزینه ای از خودم پرداخت نکردم و جالبتر این که در این کشور آسمان خراشی وجود داشت و من زمانی که به بلندی آن نگاه میک ردم و غرق در ذوق آن بودم یادم افتاد در حال تجربه یکی از خواسته هایم هستم که ده روز پیش در ذهنم داشتم.  در شهری که بودم و به جاهای دیدنی آن می رفتم به جایی رسیدم که پل آرزوها گفته می شد منظره بینهایت جالب و زیبایی داشت ، من در روی پل ایستاده بودم و به مکانیسم زیبا و دقیق قانون باورها که خداوند آن را در زندگی انسانها قرار داده فکر می کردم و در احساس خوب آن شناور بودم که ناگهان خواسته ای در درونم متولد شد و خواستم ، حال که این قانون را فهمیده ام و نتایج آن را در زندگی ام می بینم و از بسیاری از مشکلاتی که در گذشته داشتم رها شده ام ، آن را به کسانی که مانند من به دنبال تغییر زندگیشان و همچنین پاسخ بسیاری از سوالات اساسیشان هستند انتقال دهم.

بعد از بازگشتم از این مسافرت زیبا و رویایی،  تمام شرایط و افراد و مجوزها و همه آنچه که لازم بود تا این سمینار برگزار شود به صورت شگفت انگیز و هدایتی آماده شدند،  شرایطی که اگر من بر اساس تلاش خودم  به دنبال آنها بودم حقیقتا امکان نداشت. به این صورت اولین سمینار به نام سمینار جهان هستی و معجزه تفکر و باورها متولد شد و این سمینار بینظیر در دانشگاه برگزار شد سمیناری که افراد از شهرهای مختلف آمده بودند. هر یک از این افراد برای آگاه شدنشان از برگزاری چنین سمیناری، اتفاقات و داستانهای جالبی می گفتند. بسیاری فکر میکردند که کارهایم بر اساس پارت یا هر چیز دیگری پیش می رود اما تنها چیزی که به ذهنشان نمی رسید این بود که من قانون افکار و باورها و پاسخ خداوند به افکار و باورها را یافته بودم، قانونی توحیدی که در آن نیاز به هیچ کس و یا هیچ چیزی نیست و تنها ما هستیم و افکارمان و پاسخ خداوند به درون ما . کسی که این قانون را شناخته بر روی هیچ کس یا هیچ چیزی به غیر از قانون عادلانه خداوند یعنی قانون افکار و باورها حساب نمی کند و نیازی به تکیه بر دیگران یا حتی تواناییهای خودش هم ندارد چون می داند هر آنچه که  باور کند را خداوند تحقق می بخشد و تمام شرایط لازم را فراهم می کند. از آن روز که این قانون را شناخته ام به جز خداوند و این قانون بینظیرش روی هیچ کس و هیچ چیزی تکیه ندارم و آزاد آزاد از هر توکلی به غیر از توکل به خدای مهربان هستم .

تغییرات زیادی در زندگی ام رخ داده است و شاهد هزاران تجربه در این زمینه بوده ام و  در هر سمینار یا کارگاهی که برگزار می شود در کنار مطالب آن کارگاه یا سمینار، تعدادی از آنها را که همواره  اتفاق می افتد را بیان می کنم و دلیل این تغییرات در اتفاقات زندگی ام را هم شرح می دهم. در واقع همه آنها مربوط به تغییر افکار و باورهای درونی ام می شود. بین افکار ما در درونمان و اتفاقات بیرونی رابطه بسیار دقیقی وجود دارد، این موضوع از زمانی که متولد شده ایم وجود دارد اما بیشتر انسانها از آن آگاه نیستند و به صورت ناخودآگاه آن را به کار می برند بدون اینکه خودشان از آن خبر داشته باشند و تنها عده کمی از انسانها که این قانون را شناخته اند  آن را به صورت آگاهانه به کار می برند. پس چه ما بخواهیم یا نخواهیم و چه باور داشته باشیم و چه باور نداشته باشیم قانونی الهی که در جهان و زندگیمان جریان دارد این است که ما با افکار غالبی که در طی روز دائما در ذهنمان تکرار می شود اتفاقات زندگیمان را رقم می زنیم و تا حال نیز چنین بوده است و تا زمانی که بر روی زمین زندگی کنیم چنین خواهد بود وبرای  تمام انسانهای قبل از ما نیز چنین بوده و برای تمام انسانهای بعد از ما نیز چنین خواهد بود چون این یک قانون است

جهان هستی مانند یک آینه است که افکار غالب درونمان را که از دوران کودکی در وجودمان قرار داده شده است را به صورت اتفاقات  به ما باز می گرداند.

آیا می شود این افکار غالب را تغییر داد؟ بله

آیا آسان است؟نه

اما ارزش آن را دارد به جای جنگیدن با شرایط بیرونی برای تغییر شرایط مالی، شغلی، روابط، سلامتی و یا هر بخش دیگری از زندگیمان، روی خودمان سرمایه گذاری کنیم و افکار و باورهایمان را تغییر دهیم .بیشتر از 97 درصد از انسانها باور دارند که شرایط محیطی تاثیر زیادی در سرنوشت و نتایج زندگیمان دارد و در بهترین حالت عده کمی باور دارند که محیط تاثیردارد اما  کمی دارد و همه چیز به خود فرد بستگی دارد.

به هر حال بیشتر افراد  باور دارند که محیط بر سرنوشت انسان تاثیر دارد حتی اگریک درصد باشد.  یادم است که در یکی از کلاسهای MBA دردانشگاه در کلاس یکی از اساتید ، زمانی که موضوع تاثیر محیط بر زندگی انسان مطرح شد و این موضوع مطرح شد  که شرایط محیطی آینه باورهای درونی ما هستند و ما همان چیزی را در زندگیمان می بینیم و تجربه می کنیم که در درونمان داریم حتی اگر این افکار و باورها در دوران کودکی  در درونمان قرار داده شده است و هم اکنون در حال تجربه آنها به صورت اتفاقات و شرایط در زندگیمان هستیم و این محیط است که انعکاس درونمان است،ایشان  قبول نکردند و هزاران دلیل آوردند که بنابه این دلایل محیط و شرایط بیرونی تاثیر زیادی دارد و اگر هم از تاثیر آن بکاهیم هرگز به صفر نخواهد رسید .

به نظر من هر فردی هر آنچه در زندگی اش تجربه کرده است و آن را ملاک درستی افکارش می داند راست می گوید زیرا آن فرد همان چیزهایی را می بیند که به آنها باور دارد و فرد دیگری در همان شرایط و در همان خانواده تجربه های دیگری دارد چون باورهای دیگری دارد

اگر بگوییم شرایط محیطی هرچند کم در زندگی انسان تاثیر دارد به این می ماند که ما در جلو آینه ایستاده باشیم و به تصویر خودمان در آینه نگاه کنیم و بگوییم که من قبول دارم که این تصویر من است ، اما یک درصد از این تصویر متعلق به من نیست. اما واقعیت این است که آینه نه می تواند چیزی به تصویر ما اضافه کند و نه می تواند  از آن بکاهد و همان چیزی را که به او تابانده می شود را به صورت تصویر به ما برمی گرداند. پس اول باید بپذیریم که مسئول تصویر در آینه خودمان هستیم این به معنای مسئولیت پذیری هر چیزی است که در زندگمان اتفاق می افتد، اما تقصیر چیز دیگریست در واقع بیشتر این افکار در دوران کودکی در وجودمان قرار داده شده بنابر این ما مقصر نیستیم اما تصویری که از اتفاقات و شرایط در آینه زندگیمان می بینیم قطعا مربوط به درون ما است نه دیگران. (البته نباید به دنبال مقصر باشیم چون دیگران هم افکار و باورهای محدود کننده و نامناسب را از دیگران به ارث برده اند پس کسی مقصر نیست. این را گفتم تا تفاوت احساس تقصیر با احساس مسئولیت را بیشتر روشن کرده باشم). در واقع دلیل فقر و بیماری و روابط ناخوبمان در درون ما است چه آنها را خودمان در وجودمان قرار داده باشیم یا دیگران، به هر حال آن در درون ما است .اگر خوب این موضوع را درک کنیم به جای شکایت از محیط و دیگران به دنبال تغییر افکار و باورهایمان خواهیم بود و زمانمان را برای تغییر دیگران نخواهیم گذاشت زیرا

تلاش برای تغییر دادن تصویر در آینه بدون اینکه خودمان را تغییر دهیم تلاشی بیهوده است زیرا افکار و باورهای درون ما علت شرایط بیرونی ما هستند و مسئولیت این تغییر درونی بر عهده ما گذاشته شده و خداوند همه تواناییهای لازم برای تغییر افکار و باورهایمان را در درونمان قرار داده است

إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم

خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند

سوره رعد،آیه 11

لطفا بعد از تهیه این دوره فوق العاده و اجرای تمرینهای آن ، نتایج تغییرات خود را در بخش مالی و آرامش و سلامتی و روابط و هر بخش دیگر در بخش نظرات بنویسید تا دوستان دیگر هم از نتایج تغییرات زندگی شما آگاه شده و گامی در جهت همراهی با کسانی که به دنبال زندگی بهتر هستند برداریم و این شادی را با دیگران به اشتراک بگذاریم .
به امید بهترینها برای شما